اصطلاحات تخصصی طب سنتی

اصطلاحات تخصصی طب سنتی | 200 اصطلاح دارویی، بیماری ها، اعضای بدن و اخلاط چهارگانه | 0تا100

0

مقدمه

در طب سنتی ایرانی، اصطلاحاتی به کار می‌رود که دانستن معنی آن‌ها به درک بهتر روش‌های درمانی کمک می‌کند. از طرفی برای سهولت در یادگیری و آموزش، به اصطلاحاتی نیاز داریم که یک سری ویژگی ها، اعمال و تعاریف را خیلی خلاصه به ما بفهماند. در این مطلب به تعریف اخلاط چهارگانه، اصطلاحات اعضای بدن در طب سنتی و اصطلاحات بیماری ها و اصطلاحات تخصصی دارویی در طب اسلامی ایرانی می پردازیم.

متن اصلی

نوع اول- اخلاط چهارگانه

اخلاط چهارگانه طب سنتی

اخلاط چهارگانه در طب سنتی عبارت است از:

  • سودا: سودا در اصل اصطلاحی است که در طب سنتی ایرانی برای توصیف عدم تعادل در مزاج به کار می‌رود. سودا در جگر تولید شده و جایگاه اصلی آن طحال است. طبعش مانند خاک، سرد و خشک و طعمش گس متمایل به تلخ است.
  • دم (خون): دم یا همان خون مایعی سرخ رنگ، گرم و مرطوب است که وظیفه آن تغذیه اندام‌ها است. همچنین مرکز تولید آن کبد است.
  • صفرا: مایعی زرد رنگ و تلخ است که طبع گرم و خشک دارد. همچنین صفرا مزه ای تلخ، در کبد (جگر) به وجود می‌آورد و برخی اندام ها مثل قلب، شش ها، ریه، شرائین، کیسه صفراء (زَهره) از آن مصرف می کنند.
  • بلغم: بلغم در معده تولید شده و همراه با خون، در تمام بدن در جریان است. طبع آن سرد و تر و طعم آن شیرین است. بلغم در روند طبیعی خود به خون تبدیل می‌شود.

نوع دوم- اصطلاحات اعضای بدن در طب سنتی

اصطلاحات اعضای بدن عبارت است از:

  • اَمعاء: روده ها
  • اَنف: بینی
  • اُرْبیّه: کشاله ران
  • اُصْبَع: انگشت
  • اَحشاء: اعضای داخلی شکم (کبد، معده، روده ها، طحال، کلیه ها، مثانه و کیسه صفرا)
  • اِحلیل: محل خروج ادرارِ انسان
  • اُنثَیان: بیضه ها
  • بِنصِر: انگشت حلقه
  • جَفن: پلک چشم
  • جِگر: کبد
  • حَنَک: سقف دهان
  • خَیشوم: انتهای مجرای بینی
  • خُصیِه: بیضه
  • خِنصِر: انگشت کوچک
  • دِل: قلب
  • ذَقَن: چانه
  • دِماغ: مغز
  • سِپُرز: طحال
  • سِنّ: دندان
  • شَعْر: مو
  • شُش: ریه
  • ضِرْس: دندان (به ویژه دندان آسیاب)
  • عَظْم: استخوان
  • عِرْق: رگ
  • قَصَبه ریه: نای
  • قضیب: آلت تناسلی مرد
  • قِحف: استخوان کاسه سر
  • گُردِه: کلیه، قلوه
  • لَهات: زبان کوچک
  • مَراره: کیسه صفرا، زَهره
  • ماساریقا: روده بند
  • یافوخ: ملاج
  • ماءُالاَصْفَر: صفرایی که از طریق ادرار دفع میشود، زردآب
  • مَشیمِه: پرده‌ای است در رحم زن که جنین را می‌پوشاند و هنگام زایمان، همراه نوزاد از رحم خارج می شود

نوع سوم- اصطلاحات بیماری ها در طب سنتی

اصطلاحات تخصصی بیماری ها در طب سنتی

اصطلاحات بیماری ها بر اساس حروف الفبا عبارت است از:

اصطلاحات طب سنتی با حرف الف

  • آتَشَک: سِفلیس
  • آکِله: جذام، خوره
  • اِبریّه: شوره سر، سبوسه سر
  • اَحْوَلی: لوچی، دوبینی
  • اُم الصِّبْیان: صرع صفراوی اطفال
  • اِنضمام فَم رحم: چسبیدگی دهانه رحم
  • ایلاوُس: نوعی قولنج روده ای
  • اِخْتِناق: خفگی
  • اِسْتِرْخاء: سستی اعضا
  • اِسْتِسْقاء: اجتماع ماءالاصفر در بطن
  • اَعیاء: خستگی و ضعفی که بر مفاصل و عضلات عارض می‌شود.
  • اِخْتِلاج: نوعی تشنج بسیار خفیف است که عضوی از بدن به صورت غیر ارادی منقبض می‌شود (مانند پریدن پلک چشم).
  • استسقای زِقّی: نوعی استسقاء که تورم شکم و بیرون زدگی ناف را در پی دارد.
  • استسقای طبلی: نوعی استسقا که بر اثر تجمع آب در شکم به وجود آمده و باعث تورم آن می شود (در این حالت اگر به آرامی به شکم بیمار ضربه بزنید، صدای طبل شنیده می شود).
  • استسقای کبدی: استسقای ناشی از کیست های آبکی روی کبدی.
  • استسقای لَحْمی: تورم تمام بدن ناشی از تورم سخت کبد.

اصطلاحات طب سنتی با حرف ب و پ

  • باسورالأنف: پولیپ بینی
  • بِلادت: کندذهنی
  • بِلاهت: نادانی، بی عقلی
  • بول در فِراش: شب ادراری
  • بَرسام: التهاب پرده میان معده و کبد (نوعی ذات الجنب)
  • بَرَش: نقطه های ریز و سیاه رنگ که معمولاً در صورت ایجاد می شود.
  • بُهر: تنگی نفس ناشی از ریزش مواد به شرایین ریه.
  • بَهَق: لکه های سیاه و سفید پوستی
  • بَیاض: سفیدی که روی سیاهی چشم ایجاد می شود.
  • بَحْت الصُّوت: گرفتگی صدا
  • پیوره: نوعی بیماری عفونی لثه است که از پایه دندان ها خونابه آمده و دهان، بدبو و متعفن می شود.

اصطلاحات طب سنتی با حرف ت

  • تَرَهُّل: نرمی و سستی گوشت بدن.
  • تُخَمِه: سوء هاضمه ای که غذا بدون تغییر و هضم شدن، دفع می شود.
  • تَشَقق مو: عارضه ای که باعث میشود نوک موهای سر، دو شقه شود.
  • تَقطیرالبول: عارضه ای است که باعث می شود ادرار، قطره قطره و به سختی دفع شود.
  • تب رِبْع: تب سوداوی که دو روز در میان ظاهر می شود.
  • تب غِبّ: تب صفراوی که یک روز در میان ظاهر می شود.

اصطلاحات طب سنتی با حرف ث

  • ثُؤلول: زگیل
  • ثِقْل سامعه: سنگینی گوش
  • ثَقْب الاَسنان: پوسیدگی دندان ها که منجر به سوراخ شدنِ آن می‌شود

اصطلاحات طب سنتی با حرف ج

  • جُحوظ: بر آمدگی حدقه چشم.
  • جُدَری: نوعی آبله ریشه دار که در تمام بدن عارض می شود.
  • جرب مُتَقَرّح: جربی که باعث زخم شدن و ریش ریش شدن پوست می شود.
  • جُمود: نوعی بیماری که به صورت ناگهانی عارض می‌شود و انسان در همان حالتی که هست باقی می‌ماند (چه ایستاده، چه نشسته و چه در حالت خواب).
  • جَرَب: جوش های بسیار ریز و قرمز رنگ که باعث سوزش و خارش پوست می شود و بیشتر در دست پدید می آید.

اصطلاحات طب سنتی با حرف ح

  • حُمّی: تب
  • حَبْس البول: بند آمدن ادرار
  • حُرْقَة البول: سوزش مجاری ادرار هنگام دفع آن.
  • حَصْبه: نوعی بیماری عفونی که با تب بالا همراه است.
  • حِکِّه: بیماری پوستی که با خارش شدید بدن همراه است.
  • حدیث نَفْس: نوعی بیماری که انسان با خودش صحبت می کند.
  • حَصَف: جوش های ریز و قرمز رنگ پوستی که هنگام تعریق در هوای گرم پدید می‌آید و با سوزش همراه است.

اصطلاحات طب سنتی با حرف خ

  • خُنّاق: دیفتری
  • خَفَقان: تپش قلب
  • خُراج: ورم گرم و چرکین
  • خَدَر: نقص یا باطل شدن حس لمس اعضای بدن (خواب رفتگی).
  • خَنازیر: نوعی بیماری که به سبب آن، غده هایی سخت و کیسه شکل در گردن و زیر گلو ایجاد می‌شود و این غده ها معمولاً به زخم های عفونی تبدیل می شوند.

اصطلاحات طب سنتی با حرف د و ذ

  • دَوار: سرگیجه
  • دَویّ: صدای گوش با صدای بم
  • داءُالثَّعْلَب: نوعی بیماری که باعث ریزش قسمتی از موی سر یا ابرو می شود.
  • داخِس: ورمی سفت در قسمت ته ناخن که باعث درد می شود.
  • دُبَیله: نوعی ورم عفونی، گِرد و غده شکل که از دمل بزرگ تر است.
  • داءُالفیل: نوعی بیماری که باعث تورم ساق و مچ پا می شود (فیل پایی).
  • داءُالحَیِّه: نوعی بیماری که پوست بدن، سخت و بد شکل شده، سطح آن از فلس هایی خشک و تیره شبیه فلس مار پوشیده می شود.
  • ذات‌ُالرّیِه: نوعی التهاب و زخم در ریه است.
  • ذاتُ الجَنْب: ورم و التهاب گرم پرده‌های میان قلب و‏ معده است.

اصطلاحات طب سنتی با حرف ر و ز

  • رَبْو: نوعی تنگی نفس
  • رُعاف: خون ریزی بینی
  • رَمَد: نوعی ورم گرم ملتحمه چشم است.
  • زَحیر: دل پیچه شدید همراه با دفع خلط لزج مخاطی.
  • زَلَق الاَمْعاء: نوعی بیماری که غذا در روده ها باقی نمی ماند و بدون اینکه جذب شود، دفع می شود (لیز شدن روده ها).

اصطلاحات طب سنتی با حرف س

  • سَهَر: بی خوابی شدید
  • سَلِس البول: بی اختیاری ادرار
  • سَلْعِه: ورم های غلیظ از جنس چربی که بین پوست و گوشت بدن ایجاد می شود.
  • سَبَل: نوعی بیماری چشم که در آن، غشایی روی ملتحمه و قرنیه چشم ایجاد می شود.
  • سَدَر: نوعی سرگیجه که هنگام برخاستن از جا عارض شده و با تاریکی چشم همراه است.
  • سُلاق: سرخ و ضخیم شدن کناره های پلک چشم که در صورت عدم درمان، باعث ریزش مژه ها می شود.
  • سوءالقِنْیِه: سوء مزاج کبدی که عوارضی شبیه استسقاء از خود نشان می‌دهد و مقدمه استسقاء است.
  • سوزاک: نوعی بیماری مقاربتی که باعث سوزش، زخم و ترشح عفونت از مجاری ادرار می شود.
  • سُبات: نوعی بیماری است که به دلیل تجمع سیلان اخلاط سرد در مغز، بیمار به خوابی عمیق فرو رفته و به دشواری بیدار شود.
  • سَرْسام (مننژیت): ورمی که در پرده های مغز یا خود مغز و یا هر دوی آنها ایجاد می‌شود و با تشنج، حواس پرتی، تب، درد شدید و استفراغ همراه است.
  • سَعْفِه: زخمی که روی پوست سر و صورت ایجاد شده و باعث ریزش مو می شود (سعفه بر دو نوع است: سعفه رطبه که از آن چرک بیرون می آید، و سعفه یابسه که شوره های سفید تولید می کند).

اصطلاحات طب سنتی با حرف ش

  • شِبه حصبه: پاراتیفوئید
  • شِقاق مقعد: نوعی بواسیر مقعد که با تَرَک همراه است.
  • شَقیقه: سردردی که در نیمی از سر و صورت بروز می کند.
  • شَعیرِه: ورمی سفت، کشیده و قرمز رنگ است که در کناره پلک چشم ایجاد می شود.
  • شَری: جوش های ریز و گاه بزرگ که در همه بدن ایجاد شده و با خارش و اضطراب همراه است.
  • شِرْناق: نوعی زائده غیر متحرک و چسبنده از جنس چربی است که در پلک بالای چشم ظاهر می شود و باعث سنگینی آن می گردد.
  • شَوصِه: نوعی ذات الجنب شدید که باعث التهاب و ورم قسمت زیر پرده حاجز شده و شخص بیمار، نمی تواند بخوابد و حرکت کند.

اصطلاحات با حرف ص، ض، ط و ظ

  • صُداع: سردرد
  • صُبارا: نوعی جنون سوداوی که با سرسام صفراوی همراه است.
  • ضیق النَّفَس: تنگی نفس
  • طَنین: صدای گوش با صدای زیر.
  • طَرْفه: نقطه یا لکه خونیِ تازه یا خون مردگی که بر اثر بیماری‌های شدید، ضرب خوردگی یا پارگی رگ های چشم ایجاد می‌شود.
  • ظَفَرِه: ناخنه

اصطلاحات طب سنتی با حرف ع و غ

  • عُسْر البول: دشواری تخلیه ادرار.
  • عِرْق النِساء (سیاتیک): عصبی است که از بالای کفل تا پایین پا و انگشتان آن ادامه دارد و به درد عارض بر آن نیز اصطلاحاً عرق النساء می گویند.
  • غَثَیان: حالت تهوع، دل آشوب
  • غَرْب: نوعی ورم در قسمت گوشه داخلی چشم که باعث آبریزش بی اختیار و پیوسته آن می‌شود.
  • غِشاوِه: پرده هایی است که روی چشم ایجاد شده و باعث تاریکی دید می شود.

اصطلاحات طب سنتی با حرف ف و ق

  • فُواق: سکسکه
  • قَراقِر: صدای شکم، قار و قور شکم.
  • قَیْلةالأمعاء: نوعی فتق بیضه که قسمتی از روده ها وارد کیسه بیضه می شود.
  • قیلةالرّیح: نوعی فتق بیضه که مقداری ریح در کیسه بیضه جمع می شود.
  • قیلةالماء: نوعی فتق بیضه که مقداری آب در کیسه بیضه جمع می شود.
  • قُشْعَریرِه: لرزش بدن، انقباض پوست و راست شدن موی بدن بر اثر سرما یا ترس.
  • قُلاع: زخمی است که در دهان و روی زبان ایجاد شده و رفته رفته گسترش می یابد.
  • قُوبا: خشونتی است که در روی ظاهر پوست ایجاد شده و باعث خارش شدید و لایه لایه شدن آن می گردد.
  • قُطْرُب: نوعی مالیخولیا که باعث می‌شود بیمار، آرام و قرار نداشته باشد، پیوسته مردد باشد و حرکاتی سریع و بی‌نظم از خود نشان دهد؛ در این حالت، بیمار به شدت بداخلاق می‌شود و فکر می‌کند که بقیه قصد کشتن وی را دارند.
  • قانْقَریا (فانقاریا): فساد و سیاهی بخشی از عضله یا استخوان، که باعث عفونت و گندیدگی عضو می‌شود.

اصطلاحات طب سنتی با حرف ک

  • کَرْب: اضطراب
  • کَفْگیرَک: نوعی بیماری پوستیِ واگیردار که باعث زخم پوست و انتشار آن می شود.
  • کَلَف (کک و مک): نوعی بیماری پوستی که معمولاً روی گونه ها ایجاد شده و به صورت لکه هایی تیره ظاهر می گردد.
  • کُمْنِه: نوعی بیماری چشم که باعث ضعف قوت بینایی، تار و کدر شدن دید، تغییر رنگ طبقات چشم و خارش آن می‌شود.

اصطلاحات طب سنتی با حرف ل و م

  • لیثَرْغُس: نوعی فراموشی که بر اثر ورم بلغمیِ عفونی مغز یا پرده های آن به وجود می آید.
  • مَغَص: دل پیچه
  • ماشَرا: ورمی از جنس خونی و صفراویِ مرکب که روی پوست ایجاد می شود.
  • مالیخولیا: سوء مزاج سوداوی که باعث می شود افکار بیمار از حالت طبیعی خارج شده و آثاری چون توهم، ترس، توحش و پریشانیِ روحِ نفسانی بر او غالب گردد.

اصطلاحات طب سنتی با حرف ن

  • نَزْف الدَّم: خون ریزی
  • نَزْلِه: ریختن فضولات سر به حلق.
  • نَمَش: نقطه ها و لکه های قرمز رنگ که روی پوست ایجاد می شود.
  • نَواسیر: زخم کهنه و عمیق که از آن، چرک آب بیرون می آید (به ویژه در مقعد).
  • نَفْث الدَّم: خون ریزی از دهان و آلات تنفسی.
  • نَفَس اِنْتِصاب: نوعی بیماری که باعث سختیِ نفس شده و بیمار باید راست بنشیند و گردنش را صاف کند تا بتواند به راحتی نفس بکشد.
  • ناخُنِه: نوعی زائده چشمی شبیه ناخن، از جنس بلغم غلیظ که در گوشه چشم پدید می آید و تا وسط چشم را نیز فرا می گیرد، و سبب نابینایی می شود.

اصطلاحات طب سنتی با حرف و و ه

  • وَجَع: درد
  • وَثْی: لغزش استخوان از مفصل، بدون آنکه کاملاً از جای خود بیرون آید.
  • وَرْدینَج: نوعی ورم بزرگ در چشم که باعث می شود پرده ملتحمه، قرنیه را بپوشاند.
  • هُزال: لاغری
  • هَیْضِه: اسهال و استفراغ شدید.

نوع چهارم- اصطلاحات تخصصی دارویی در طب سنتی

واژگان تخصصی درباره خواص داروها بر اساس حروف الفبا عبارت است از:

  • اکال: به دوایی می‌گویند که به دلیل شدت قوت تحلیل و نفوذش، اجزای جوهر پوست را تفریق می کند (مانند آهک، اشنان، الماس، پیاز عنصل، توتیای هندی، زنگار، سیر، شیر عشر و …).
  • جاذب: به دوایی می‌گویند که لطافت و حرارت موجود در آن، اخلاط، رطوبات بدن و خون را به طرف خود و ظاهر پوست می کشد (مانند پونه، پیاز عنصل، زراوند، سیاه دانه، سیر، کشته صدف، فلفل سیاه، فلفل تند، قسط شیرین، مرزنجوش، مصطکی، نرگس، هلیله و …).
  • جامد: یعنی بسته کننده و به دوایی می گویند که اخلاط رقیق را منجمد می کند (مانند موم، نشاسته،کتیرا و کهربا).
  • جالی: جالی یعنی پاک کننده و به دوایی گفته می شود که لایه‌ای از سطح عضو را برداشته یا رطوبت لزج و مواد زائد را از بین می‌برد و از اکال ضعیف‌تر است (مانند آب تره، خربزه، خردل، خرزهره، ریشه بنفشه، زردچوبه، سیاه‌دانه، سیر، شیرخشت، عدس، عسل، کف دریا، کندر، گل محمدی، لیمو ترش، ماش، نبات، نرگس، نمک و …).
  • حکاک: حکاک به معنی به خارش درآورنده است و به دوائی گویند که باعث خارش می شود (مانند کبیکج، سدر، توتیا، شوره، فلفل سیاه، گزنه و …).
  • حالق: به دوایی می‌گویند که ریشه مو را سست می کند تا به آسانی دفع شود و یا آنکه سست کند که به آسانی کنده شود (مانند زرنیخ، نوره، سفیدآب و خاکستر).
  • دابق: به دوایی گویند که به دلیل لزج بودن به دست می چسبد (مانند دبق، سریشم، صمغ عربی، عسل، لادن، لاک و …).
  • رادع: به دوایی می‌گویند که به دلیل برودت و قوت قبض خود، اخلاط و مسامات را سفت کرده و مانع از ریزش مواد به عضو می شود که مخالف جاذب است (مانند سرکه، صندل سفید، تاجریزی، تخم‌کتان، ختمی، خیار شنبر، گلنار و…).
  • عاصر: عاصر یعنی فشارنده و دوایی است که به دلیل قوت قبض خود، عضو را چلانده و رطوبات رقیقه ای را که در خلل عضو جمع شده است، از هر منفذی بیرون می‌راند (مانند آمله، پوست انار، تمرهندی، خشخاش، زرشک، سرکه، سرمه، سماق، هلیله کابلی و…).
  • غسال: غسال یعنی شستشو دهنده و به دوایی می‌گویند که با رطوبت خود (نه حرارت) اخلاط را از سطح عضو می شوید و سیال بودنش ضروری است (مانند آب نیمه گرم، آش جو، شربت عسل، شیر گرم، ماءالشعیر و…).
  • قاتل: قاتل یعنی کشنده و به دوایی می‌گویند که به دلیل ضدیت خود، ارواح بدن را فاسد می کند (مانند بادام تلخ، تخم کرچک، توتیای هندی، جیوه، خشخاش، سرب، آرسنیک، سنگ‌سرمه، شیرعشر، مازریون، مرداسنگ و …).
  • قاشر: قاشر یعنی خراشنده و جدا کننده پوست و دوایی است که به اندازه ای جالی است که حتی می‌تواند چرک را از سطح استخوان بزداید و به سطح پوست بیاورد (مانند خشخاش، قسط، کنجد سیاه و …).
  • کاسرالریاح: یعنی شکننده و دفع کننده و ریاح دوایی است که به دلیل قوت حرارت و خشکی، ریاح غلیظ را رقیق و سپس دفع می کند (مانند پونه، تخم سداب، خردل، دارچین، رازیانه، زنجبیل، زنیان، زیره، سنبل الطیب، سیاه دانه، عود، فلفل سیاه، کافور، کندر، تخم گشنیز، مصطکی، موم، مویز، میخک، نعناع، نمک، هل سبز و…).
  • کاوی: کاوی یعنی داغ کننده و سوزنده و دوایی است که به دلیل شدت حرارت و خشکی، عضو را داغ کرده، مجاری را مسدود می سازد (مانند بیش، توتیا، خردل، زاج، سفیداب، سیر، گچ، زاج و قلقطار و …).
  • لادغ: لادغ به معنی گزنده است که به دلیل قوت حرارت و شدت نفوذ، باعث جدایی اتصال در منافذ می‌شود (مانند ابهل، خردل، خرزهره، سرکه، لیمو ترش، نمک، استعمال خردل با سرکه و …).
  • مبرد: مبرد به دوایی می‌گویند که به سبب قوت برودت، عضو را سرد می کند (مانند آلو بخارا، صندل سفید، صندل قرمز، کاسنی، کافور، نیلوفر آبی و…).
  • مجفف: مجفف یعنی خشک کننده و دوایی است که به دلیل خشک بودن، رطوبات عضو را خشک می کند (مانند آویشن، آهک ارزن، اقاقیا، بابونه، بادنجان، باریجه، بالنگ، پوست انار، توتیای هندی، حناء، خرزهره، ذرت، زیره، سیاه دانه، قهوه، کلم، مردار سنگ و…).
  • مرخی: مرخی یعنی سست کننده. مرخی دوایی است که به دلیل قوت حرارت و رطوبت خود، پوست را نرم و عضو را شل می کند (مانند آب گرم، به دانه، تخم کتان، ختمی، روغن بادام شیرین، روغن زیتون، روغن گل محمدی، کلم، موم، ناخنک، ضماد برزکتان و …).
  • مرطب: یعنی افزاینده ی رطوبت وآن دوائی را می گویند که به علت زیادی شدت رطوبت خود، پوست را نرم و عضو را شل می کند (مانند مانند خربزه، خیارچنبر، روغن بادام شیرین، روغن کاهو، روغن کدو، هندوانه و…).
  • مرقق: مرقق یعنی رقیق کننده و به دوایی گفته می شود که به دلیل حرارت و رطوبت، اخلاط را رقیق می کند (مانند آب، سرکه، شکر، عرق نعناع، عسل و…).
  • مدر: مدر یعنی ادرار آورنده و به دوایی می‌گویند که با قوت حرارت و لطافت خود، ماییت اغذیه و فضولات را از طریق ادرار، حیض، عرق و شیر اخراج می‌کند (مانند آویشن، پنیرک، لادن، رازیانه، سیاه‌دانه و…).
  • معطس: یعنی عطسه آورنده و دوایی است که با قوت حرارت و نفوذ خود، مواد مغزی را تحریک کرده، از طریق عطسه دفع می کند (مانند پودر تخم گشنیز، تنباکو، ریشه پامچال، فلفل سیاه و…).
  • مفرح: یعنی فرح آورنده و دوایی است که به دلیل داشتن لطافت، مزاج، اخلاط، روح حیوانی و نفسانی را تعدیل و تلطیف می‌کند؛ همچنین حزن را از بین برده و قلب و مغز را تقویت (مانند ابریشم، بادرنجبویه، بالنگو، بیدمشک، تخم گشنیز، چای، ریحان، ریواس، زعفران، زمرد، سنجد، سیب، صندل سفید، طلا، عود، کافور، کهربا، گل گاوزبان، گل محمدی، مروارید، مشک، موز، نارنج و…).
  • مسکن: یعنی ساکن کننده و دوایی است که اخلاط و ارواح را از حرکات غیر طبیعی باز می دارد و درد را ساکن می کند (مانند انیسون، پرتقال، تخم کاهو، تنباکو، جدوار، چوب چینی، خشخاش، ریوند چینی، سفیده تخم مرغ، سیر، شاهدانه، شوکران، کافور، ماش، نخود و…).
  • مصلح: یعنی اصلاح کننده و دوایی است که از راه‌هایی چون دفع ضرر دوا، معاونت در فعل دوا، حفظ قوت دارو، کسر حدت دوا، یا بدرقه کردن دارو برای رسیدن به همه بدن مصرف می شود (به عنوان مثال سنا دل پیچه می‌آورد و برای اصلاح دل پیچه، آن را به همراه گل محمدی یا انیسون استفاده میکنند.).
  • معرق: یعنی عرق آورنده و دوایی است که به دلیل حرارت، تلطیف و ترقیق خود، رطوبات حبس شده را از راه منافذ پوست دفع می کند (مانند آناناس، اسطوخودوس، اشنان، انجیر، باباآدم، بابونه، پرسیاوشان، پونه، تخم گشنیز، چای، چوب چینی، ریحان، فلفل تند، کرفس، کندر، گل گاوزبان، گزنه، نعناع و…).
  • محمر: محمر یعنی سرخ کننده و دوایی است که به دلیل داشتن قوت نفوذ و حرارت، خون را به سوی عضو جذب کرده و عضو، قرمز می‌شود (مانند انجیر، پوست نارنگی، پونه، خردل، دارچین، روغن سداب، روغن کهربا، روغن ناخنک، زعفران، سنبل الطیب، فلفل تند، نعناع و…).
  • مخشن: مخشن یعنی زبر و درشت کننده و دوایی که به دلیل قوت قبض و خشکی خود، ظاهر پوست و سطح آن را خشن می کند (مانند آمله، بلادر، تخم تمرهندی، خردل، فلفل سیاه، مغز انبه، ناخنک و…).
  • مقطع: یعنی جدا کننده و دوایی است که به سبب داشتن قوت حرارت، لطافت و نفوذپذیری، بین خلط لزج و سطح عضو نفوذ کرده و بدون تصرف در قوام خلط، آن را دفع می‌کند (مانند پیاز، خردل، زراوند، سکنجبین و…).
  • مقرح: یعنی زخم کننده و چرک آورنده و به دوایی می گویند که به دلیل داشتن تندی و حرارت زیاد، بر روی بدن زخم ایجاد می کند (مانند آهک، پیاز، آرسنیک، سیر، عسل بلادر، فضله کبوتر و…).
  • مقوی: یعنی قوت بخشنده و دوایی است که قوام، مزاج و حرارت عضو را تعدیل می‌کند، لذا مانع ورود فضولات و آفات به آن می شود و به عضو قوت می بخشد (مانند ابریشم، به، دارچین، روغن گل محمدی، زعفران، شیرعسل، کندر، نمک و…).
  • منفخ: یعنی نفخ آورنده و دوایی است که به علت داشتن رطوبت غلیظه، هنگام اثر حرارت غریزی روی آن، سریع به ریاح تبدیل شده و نفخ ایجاد می کند (مانند باقلا، بامیه، پیاز، جامن، چغندر، شلغم، عدس، کتیرا، کلم، گندم، گوشت، لوبیا، نارنگی، نخود و…).

منابع و ارجاعات

  • محتوای تخصصی حوزه طب سنتی
  • وبسایت تخصصی طبیس
 

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده − دوازده =